دونده قهرمان

ساخت وبلاگ
دیروز به دیدن مسابقه پسرم رفتم او در مسابقه اول برنده شد و مدال طلا کسب کرد .او یک دونده قابل است.مسابقه دوم شروع شد پسرم شروع خوبی داشت اما در آخر کند شد و نفر چهارم شد.

من برای دلداری او وارد زمین مسابقه شدم.او در حالی که نفس نفس میزد گفت:مامان میخوام یه رازی رو بهت بگم .من که کنجکتو شدم گفتم:بگو پسرم.پسرم:میدونی مامان چرا من اول نشدم چون جین دوستمه و اون امروز مدالی نبرده .من خواستم اون یه مدال برای مادر پیرش ببره تا خوشحال بشه.

مامان:خب چرا دوم نشدی؟پسر:چون جین میدونه من دونده خوبی هستم اگه دوم میشدم نقشه منو میفهمید ولی حالا میتونم بگم پام پیچ خورده.

.

.

.

.

و حالا شما میفهمید برنده واقعی کیست.(من این داستان رو خیلی دوست داشتم برای من که آموزنده بود.)

وبلاگی با بوی یاس......
ما را در سایت وبلاگی با بوی یاس... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : boyehyas81o بازدید : 201 تاريخ : چهارشنبه 7 مهر 1395 ساعت: 6:27